مجلد سوم از کتاب مثنوی
ای ضیاء الحق حسام الدين بيار این سوم دفتر که سنت شد سه بار برگشا گنجینه اسرار را در ســـــــوم دفـــتر بـهل آغــذار را قوتت از قوتِ حق میزهد نه از عروقی کز حرارت می جهداین چراغ شمس کو روشن بود نه از فتیل و پنبه و روغن بود سقف گردون کوچنین دایم بود نه از طناب و أستنى قايم بود 5 فوت جبریل از مطبخ نبود بود از دیدار خلاق وجود همچنان این قوتِ ابدال حق هم زحق دان نه از طعام و از طبق جسمشان را هم زنور اسرشته اند تاز روح و از ملک بگـذشته اند چونکه موصوفی به اوصاف جلیل زآتش امراض بگذر چون خلیل گردد آتش بر تو هم بزد و سلام ای عناصر مر مزاجت را غلام 10هر مزاجی را عناصر مایه است وین مزاجت برتر از هر پایه است این مزاجت از جهان منبسط وصف وحدت را کنون شد ملتقط ای دریغا عرصۀ افهام خلق سخت تنگ آمد ندارد خلق خلق ای ضیاء الحق به حذق رای تو خلق بخشد سنگ را حلوای تو کوه طور اندر تجلّی خلق یافت تا که می نوشید و می را برنتافت 15